کد مطلب:279217 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:275

داستان ورود نرجس خاتون بسر من رأی و تشرف به حضور امام علی النقی
بشر گوید كه من او را به سر من رأی بردم به خدمت امام علی نقی علیه السلام رسانیدم، حضرت كنیزك را خطاب كرد كه چگونه حق سبحانه و تعالی به تو نمود عزت دین اسلام را و مذلت دین نصاری را و شرف و بزرگواری محمد صلی الله علیه و آله و سلم و اولاد او را؟ گفت: چگونه وصف كنم برای تو چیزی را كه تو از من بهترمیدانی یابن رسول الله! پس حضرت فرمود كه میخواهم تو را گرامی دارم، كدامیك بهتر است نزد تو، اینك ده هزار اشرفی به تو دهم یا تو را بشارت دهم به شرف ابدی؟ گفت: بشارت به شرف را میخواهم و مال نمیخواهم. حضرت فرمودند كه بشارت باد تو را به فرزندی كه پادشاه مشرق و مغرب عالم شود و زمین را پر از عدل و داد كند بعد از آنكه پر از ظلم و جور شده باشد، گفت: این فرزند از كی به وجود خواهد آمد؟ فرمود: از آن كسی كه حضرت رسالت صلی الله علیه و آله و سلم تو را برای او خواستگاری كرد، پس از او پرسید كه حضرت مسیح و وصی او تو را به عقد كی درآورد؟ گفت: به عقد فرزند تو امام حسن عسكری علیه السلام، حضرت فرمود كه آیا او را میشناسی؟ گفت: از آن شبی كه به دست بهترین زنان مسلمان شده ام شبی نگذشته است كه او به دیدن من نیامده باشد. پس حضرت كافور خادم را طلبید و گفت: برو و خواهرم حكیمه خاتون را طلب كن. چون حكیمه داخل شد حضرت فرمود كه این آن كنیز است كه میگفتم، حكیمه خاتون او را در بر گرفت و بسیار نوازش كرد و شاد شد. پس حضرت فرمود كه ای دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم اورا ببر خانه خود و واجبات و سنتها را به او بیاموز كه او زن حسن عسكری و مادرصاحب الامر علیه السلام است.